سامره رضایی بازیگر و کارگردان جوان افغانستانی، همراه با یک تیم تخنیکی نمایش نامه ای را درست همزمان با سقوط کابل به دست گروه طالبان، در ایران به روی صحنه برد.
نمایشی از داستان واقعی زندگی مردمان همیشه مهاجر، مردمانی که حسرت به دل روزهای خوش از این شهر به آن شهر، از این کشور به آن کشور، این قاره به آن قاره مهاجرت نموده و داستان زندگی خود را از مکتب به خون غرق شده سیدالشهدا، از مساجد و سالن های عروسی کابل تا کارگاه ها و ساختمان های تهران، از مسیر کابل، زابل، بلوچستان تا تهران، ترکیه و یونان به یادگار گذاشته اند.
داستان غم انگیزی که تمام این جهان شاهد خون و ردپای استرس و اضطراب ما بوده است، داستانی که سامره رضایی جوان و بااستعداد با ظرافت ویژه ای آن را در قالب نمایش نامه به روی صحنه تئاتر آورده بود.
حالا یک نشریه معتبر بین المللی در عرصه نمایش و تئاتر، مقاله خانم مرجان موسوی در رابطه با این نمایش را چاپ کرده است. خانم موسوی در این مقاله می نویسد:
((در ماه آگست در مجموعه تئاتر شهر تهران در میان شلوغی مرکز شهر تهران، تئاتر در میان آب ها را دیدم. سامره رضایی نویسنده، کارگردان و ایفای نقش اصلی، اصالتاً افغانستانی است اما در ایران متولد و بزرگ شده؛ او همچنین یک مدرس و مستندساز است.
رضایی در یکی از کارگاههای آموزشی خود برای جوانان افغانستانی در تهران، با مجتبی موسوی، یکی دیگر از نسل دوم مهاجران افغانستانی آشنا شد که ناکامی اخیر او در عبور به اروپا، او را متقاعد کرد که در تهران مستقر شود. آنها با هم مجموعهای از مونولوگها را بر اساس تجربیات و داستانهای خود از جامعه مهاجران افغان در تهران و حومه آن نوشتند. پروسه خلاقانه و تمرین سه سال طول کشید و نتیجه آن یک نمایش هفتاد دقیقه ای دو نفره به نام Amid the Waters بود. به مدت سی شب در کارگاه تئاتر (مجتمع تئاتر شهر تهران) اجرا شد.
روایت نمایشنامه بین دو مونولوگ موازی تقسیم شده و با فیلمهای ویدئویی مستند ساخته رضایی ترکیب شده است. کنار هم قرار گرفتن این دو مونولوگ، طرح را از گذشته به حال سوق می دهد و ترس ها، ناامنی ها، درگیری های بین فردی و برزخ های بی پایان شخصیت ها را در انتظار به نمایش می گذارد. رضایی منتظر تماس برادر گمشدهاش است و موسوی منتظر حکم دادگاه کیفری ایران درباره جرم تصادفیاش.
این نمایشنامه مستندی الهام گرفته شده از داستان واقعی رضایی و موسوی که حدود چهار دهه در تهران زندگی کردهاند. علیرغم اینکه در ایران متولد و بزرگ شده اند، فاقد مدارک شناسایی هستند و فاقد وضعیت قانونی لازم برای استخدام و خرید یا اجاره ملک هستند. با وجود زندگی اجتماعی بیمعنی و آیندهای مبهم، برادر رضایی (مهدی) و موسوی تصمیم میگیرند تا سفری پرخطر به اروپا از طریق دریای مدیترانه را انجام دهند و خود را در معرض عوامل و تهدید قاچاقچیان قرار دهند.
یک صفحه نمایش در پشت صحنه وجود دارد. در ابتدای نمایش، نماهایی از نمای نزدیک از زنی در حال غرق شدن را به نمایش میگذارد که در چادری سیاه پیچیده شده و با حبابها در هم آمیخته شده است، و به دنبال آن مجموعهای از عکسهای کودکی رضایی و اشعار لالایی به نمایش گذاشته میشود
سپس مونولوگ های رضایی و موسوی در کنار هم شروع می شود. رضایی خاطرات کودکی خود از کار در مزرعه شلغم با مادرش، آزار و اذیت شدن در مدرسه، تنبیه شدن توسط معلم و آخرین خاطرات مادرش قبل از مرگ را روایت میکند. موسوی از تربیت خود در میان باند هولیگان های محله و خشونت و تبعیض هایی که در محل کار به دلیل پناهندگی اش با آن روبه رو می شود، می گوید.
مونولوگ ها با صحنه ها، مونولوگ های رضایی درباره سفر برادرش به اروپا و دو مجموعه ویدئو در هم آمیخته است. اینها شامل فیلمهای مستندی از صحبت موسوی جوان با رضایی درباره عزم خود برای ترک ایران و گزارشهای خبری از مهاجران در قایق و فرود در سواحل اروپا میشود.
در صحنهها، موسوی نقش قاچاقچی برادر رضایی را بازی میکند و رضایی مادر مجتبی است که با لهجه دری صحبت میکند. این تصاویر برش های کوچکی از زندگی جوانان افغان را به همراه بازگویی صریح و دقیق از آسیب پذیری های مهاجران افغان به تصویر می کشد. یکی از ویدئوها گفتگوی مجتبی با سامره را قبل از تلاش نافرجامش برای فرار از ایران نشان می دهد.
تقابل بین موسوی کنونی و موسوی گذشته در ویدئوهایی که غیرت بیپرهیز او برای ترک ایران را به تصویر میکشد، لایههای قابل تاملی به رشد او از کودکی به مرد میافزاید. این روایت غیرخطی با لحن اعترافآمیز صحنهها و گفتگوهای تخیلی که به شیوهای بیگانهکننده از بازیگری اجرا میشوند، همسو میشود. آنها در طول مکالمات خود به جای اینکه به یکدیگر نگاه کنند، به مخاطب خیره می شوند.
کیفیت تقابلی این سبک مخاطب را از منطقه راحتی خود بیرون می کشد. دو سکانس بسیار تکان دهنده رو به پایان هستند، زمانی که هر دو شخصیت انتظار بی پایان خود را توصیف می کنند. رضایی در مقابل پسزمینهای از دریا میایستد و در سکوت اعلامیهای از مفقودی در دست دارد. این با احساس عدم اطمینان دائمی موسوی در دوران حبس خود در ایران همراه است.
عنصر کلیدی طراحی صحنه، پنج طول سیم خاردار است که صحنه را از ردیفهای جلویی سالن کوچک تئاتر کارگاه جدا میکند. علاوه بر نمادین سیم خاردار به عنوان حبس و به دام افتادن، فیلم ها و تصاویر واقعی درگیری عاطفی مخاطب را افزایش می دهد و یک رویارویی سریع را ایجاد می کند.
تقریباً یک سال بعد، به راحتی می توانم چندین صحنه از اجرا را به خاطر بیاورم. این به دلیل اصالت روایت در مورد مهاجران افغان در ایران و فوریت و طنین آن با تجربه جهانی پناهندگان است. چیزی که ممکن است نمایشنامه را در برخی از نقاط بیثبات کند، دراماتورژی آن است که با مجموعهای از خاطرات که از طریق دیالوگ و ویدئو گفته میشود، شکل میگیرد. این ساختار به این معنی است که فاقد شخصیت های توسعه یافته ای است که به اندازه کافی در دراماتورژی ادغام نشده اند.
با این وجود، سهم قابل توجه نمایشنامه در تنوع فرهنگی صحنه ایران و پیام به موقع آن، آن را به اثری شایسته و به یاد ماندنی تبدیل کرده است. این واقعیت که بازیگران اصلی افغانستان هستند و از لهجه های فارسی دری استفاده می کنند، نشان می دهد که تئاتر ایران در تلاش است تا به علایق و انتظارات مخاطبان متنوع خود پاسخ دهد. تولیداتی مانند این با مطرح کردن موضوعات اساسی مربوط به اقلیتها در ایران و یادآوری مسئولیت اخلاقی آنها در قبال بیعدالتیهایی که در حق مهاجران افغان اتفاق میافتد، گفتگو را تقویت میکند. آنها همچنین به ما یادآوری می کنند که چگونه سیستم های حقوقی و اداری ایران برای مهاجران شکست می خورد. چنین تولیداتی از هنرمندان و مسئولان تئاتر دعوت می کند که بپرسند آیا تئاتر ایران از نظر فرهنگی تکثرگرا است یا خیر؟
ارتباط این نمایش قابل توجه است، به ویژه با توجه به این که شور و شوق جدیدی برای مهاجرت در میان جوانان ایرانی که در مناطق جنگی زندگی نمی کنند در حال گسترش است. همانطور که رضایی در گفتوگو با خبرگزاری مهر خاطرنشان میکند، تمرکز او کمتر بر مهاجرت افغانها بوده و بیشتر به مهاجرت بهعنوان یک موضوع جهانی بوده است. بر اساس گزارش کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان (UNHCR)، پناهندگان افغان دومین جمعیت پناهجوی بزرگ در جهان را تشکیل می دهند. جنگ و آزار و اذیت مستمر آنها را مجبور به فرار از کشورشان و اسکان مجدد در پاکستان، ایران و سایر کشورهای جهان کرده است. اما در سالهای اخیر تحریمهای اقتصادی بینالمللی محدودیتهای اقتصادی و شرایط زندگی در ایران را تشدید کرده و مهاجران را مجبور به مهاجرت به اتحادیه اروپا کرده است
Amid the Waters تصویری تلخ از جابجایی، اسکان مجدد دائمی، هویت، انتظار و عدم اطمینان در جوامع دیاسپوریک در خاورمیانه است. این اجرا بیش از آنکه پاسخ دهد، پرسشهایی را مطرح میکند، اما در دل هر پرسش غمانگیزی، امید به بهبود وضعیت حقوقی مهاجران در ایران و تغییر چشمانداز فرهنگی کشور وجود دارد. این امید سزاوار توجه و بحث بیشتر است.))
خانم موسوی نقدی دقیق بر این نمایش نوشته است و البته اذعان داشته است که این نمایش صحنه های جالبی برای مخاطب ایجاد می کند، اما سایر مخاطبین این تئاتر، واقعی بودن داستان مهاجرت، نشان دادن تلخی های زندگی مهاجرین و بازیگری بازیگران را نقاط مثبت این نمایش دانسته اند.
خانم سامره رضایی، بازیگر و کارگردان افغانستانی متولد ایران است که فارغ التحصیل مقطع ماستری رشته کارگردانی از دانشگاه تهران می باشد. تخصص و تحصیل در این رشته باعث شده است، ایشان که انسانی باهوش نیز هستند با دقت زیادی در مسیر حرفه ای خود گام بردارد.
خانم رضایی، مستند سازی است که صداقت و تخصص را مبنای کار خویش قرار داده و سعی نموده است واقعیت را با عمق و دقت بیشتری در کار خویش بروز دهد، در حال حاضر خانم رضایی بدلیل مشکلات مهاجرتی و کمبود امکانات به ناچار به کشور فرانسه مهاجرت کرده است.