به بهانه بازگشت فریبا عادلخواه به زندان اوین برای گذراندن ادامه حبس خود مناسب دیدیم که متن یک سخنرانی وی که در دانشگاه ابن سینا کابل برگزار شده بود را برای علاقمندان به نشر برسانیم . این سخنرانی در تاریخ 2 عقرب 1397 و با موضوع نقش دین در تحولات سیاسی، اجتماعی افغانستان صورت گرفته است .
دکتر فریبا عادلخواه ضمن عرض تشکر از برگزارکنندگان این برنامه و کسانی که او را در این نشست دعوت کرده بودند به ایراد سخن پرداخت و بیان داشت که از نگاه جامعهشناسانه و مردمشناسانه به تحلیل موضوع مورد بحث میپردازد.
او سخنش را با این مقدمه شروع کرد که حکومتها در قبال جامعه خود مسئولند و باید پاسخگوی آن باشند. حضور پویا و پیوسته مردم برای حفظ دموکراسی نیاز است. دغدغهای که ما در این شبانهروز داشتیم این بوده که چه کسی چه اندازه رأی آورده است و این تقابل حکومت و جامعه را نشان میدهد. وی جملهای از کارل مارکس آورد که میگوید: «مذهب افیون ملتهاست.» و ادامه داد که ما این تفکر را در دو زاویه میبینیم. یکی در داخل افغانستان و دیگری در خارج افغانستان. خارجیها تروریسم و اسلامگرایی را به هم ارتباط میدهند و میگویند که مذهب یک نوع تهدید به حساب میآید. در داخل کشور هم درباره حمایتهای مالی ایران به گروههای مذهبی در افغانستان، نقش مخرب این کمکها و اینکه مذهب میتواند وسیله حضور یک دولت بیگانه در یک کشور باشد، صحبت میشود.
دکتر عادلخواه بحث اصلی این نشست علمی را از اینجا شروع کرد که رشد مدارس علمیه و حرکتهای دینی بعد از سال ۱۳۵۰ خورشیدی آغاز شد و این به دلیل نقش تعلیم و تربیت، حضور زنان در جامعه و رشد جامعه مدنی بعد از دهه ۵۰ بوده است. امروزه ما در وضعیتی قرار داریم که از یک سو اقبال به مدارس دینی وجود دارد و از سوی دیگر، مقوله دین تهدیدی برای جامعه محسوب میشود.
او افزود که ما امروزه شاهد رشد مکانهای دینی مثل مساجد و مدارس علمیه هستیم که میتوانند در خود جنبشهایی را تشکیل دهند. سیستم آموزشی دینی در کنار دیگر سیستمهای آموزشی به یک سیستم آموزشی مکمل تبدیل شده است. در این سیستم آموزشی کلاسهایی چون کمپیوتر، زبان، ورزش و ایجاد دورههای مختلف شبانه و روزانه که قبلاً در برنامه حوزههای علمیه جایگاهی نداشت، چشمگیر است. تعداد زائران، همپای روند جهانی شدن و تحولات حوزه توریسم رشد کرده است؛ پدیدهای که زائران ایرانی مکه را از ۱۰۰ هزار نفر در سال به یک میلیون نفر افزایش داده است. نکته دیگری که قابل ذکر است فراملیتی و فراقومی بودن مدارس علمیه است. چنانکه مدرسه خاتمالنبیین کابل طلاب را از مذهب شیعه و سنی و قومیتهای مختلف کنار هم جمع کرده است.
فریبا عادلخواه بیان کرد که آنچه باعث خروج هزارهها از انزوا شده، جهاد هزارهها در کنار دیگر اقوام، مهاجرت آنها به کشورهای دیگر و مداخله نظامی امریکا بوده است. او در یک تقسیمبندی دیگر عوامل مادی را باعث رشد و اقبال مدارس علمیه در افغانستان دانست. یکی از دلایلی که طلاب رشته طلبگی را انتخاب میکنند، شهریهای است که برای آنها مد نظر گرفته میشود. در حالی که خیلی از افغانستانیها به دلیل کمبود نهادهای آموزشی و فقر در این کشور از تحصیل باز میمانند. همچنان روابط این مدارس با مدارس علمیه در ایران که زمینه سفر را برای طلاب فراهم میکند و امکان ایجاد کلاسهای آموزشی توسط طلاب در ماههای محرم و رمضان از دلایل دیگری است که طلبهها این رشته را برمیگزینند.
این پژوهشگر در صحبتهای خود از الگوی آموزشی ایران در افغانستان نیز یاد کرد و از زبان مسئول مدرسه خدیجهالکبری گفت: «ما به ایران میرویم که اسلام را بشناسیم، ولی ایرانیها به ما تبلیغ یاد میدهند. ما نمیخواهیم برای رهبر ایرانیها تبلیغات کنیم و میخواهیم که مستقل باشیم.» او همچنان در مورد دیدگاه حاج آقا جواد صالحی، مسئول مدرسه رسالت به مقوله ولایت فقیه سخن گفت و آنرا قابل ملاحظه خواند. وی در یک جمعبندی کلی بیان داشت که رابطه ایران و افغانستان از زاویه روابط دینی و رویکرد مدارس علمیه، مقوله پیچیدهای است.
فریبا عادلخواه در پایان بحث خود چالشهای مدارس علمیه در افغانستان را چالش مدیریت رابطه با ایران همراه با حفظ استقلال، چالش با افراطگرایی دینی در جامعه و چالش جنسیتی به دلیل اهمیت حضور زنان در حوزههای علمیه و مطالبات برابریجویانه آنها عنوان کرد.