در پایتخت یک کشور اسلامی و در قلب اسلامآباد؛ در همسایگی ساحه دپپلماتنشین و کنار ساختمانهای مجلل و آسمانخراش صدها خانواده؛ خانه بدوش که بعد از سقوط نظام جمهوریت و حاکمیت طالبان از کشور خویش آواره شده و اکنون زیر خیمههای غیر معیاری و خود ساخته درفضای باز و در آستانه رسیدن فصل سرما و شرایط طاقت فرسای پاکستان؛ بخاطر توجه نهادهای حقوق بشری؛ سازمانهای کمک کننده ملل متحد و جامعه جهانی خیمه اعتراض برپا کرده و زندگی مینمایند تا چشم جامعه جهانی باز وگوشهای شان شنوا شده فاجعه بشری را ببینند.
وقتی از جادهای کنار پارک که خیمهها در آن برپا میباشد بگذرید؛ زنان، کودکان و مردان مسن بدون هیچگونه امکانات اولیه زندگی در شرایط طاقت فرسای زیر خیمههای غیر معیاری نفس کشیده منتظر نجات خویش بوده و از نهادهای ملل متحد و دفاتر مخصوص حمایتکننده آوارگان میخواهند که آنها را به یکی از کشورهای امن انتقال بدهند با وجود تظاهراتهای پیهم از سنگ صدا آمد اما از نهادهای حقوق بشری وملل متحد؛ نه!
هرگاهی که نزدیک کمپ مهاجرین میشوی؛ آثار فقر؛ بدبختی؛ آوارگی و بیسرنوشتی از دور نمایان میگردد که قلب هر انسان با احساس را بدرد میآورد؛ زنان و مردان با لباسهای کهنه؛ چهرههای خسته و افسرده با سروصورت ژولیده زیر خیمهها نشسته از بیکاری سرگرم قصه و پاک کردن عرقهای خویش اند؛ شماری بانوان کمپل و لحافهای کهنه خویش را که از باریدن بارش، تر شده به گرمی پهن مینمایند؛ تعداد بانوان در این قرن مدرن و در یک کشور اسلامی و نسبتا پیشرفته مثل انسانهای کمون اولیه با دیگدان (اجاق) و چوب مشغول پختن غذا هستند و هر خانواده از شدت گرما خویش را درسایه درختی گرفته روز خود را شام مینمایند.
آنچه درد آور و استخوان سوز است بیسرنوشتی اطفال؛ کودکان قد ونیم قد میباشد که بدون آگاهی از حقوق و سرنوشت آینده خویش با چهرههای معصومانه هر طرف دویده؛ پیش پیشه کان مینمایند و شماری هم با جانهای برهنه جست وخیز زده سرگرم بازیهای کودکانه مثل جز بازی؛ تشله و… جمعی هم با بوتلهای خالی فانتا؛ فوتبال بازی مینمایند؛ یک تعداد از کودکان نسبتا بزرگتر از ساحه مسجد که تقریبا یک کیلومتر از کمپ دور میباشد آب مصرف خود را میآورند. تعدادی از آنها سرگرم چای جوش دادن و یا زیر دیگ آتش نمودند هستند، کودکان خردسال و یک ساله از شدت بیطاقتی در زیر خیمه گریه مینمایند و مادران شان بالای پاهای خویش گذاشته و لولو میکنند. آنطرفتر معلولی بالای ویلچر نشسته کودک خورد سال که از شدت گرمی رنگش سرخ شده و از چهارطرف صورتش عرق میبارد ویلچر پدرش را راه می برند و یک شعار به روی سینه معلول به زبان انگلیسی نوشته است که (ما را نجات بدهید).
محمد زمان مسوول یک بخش بزرگ از آوارگان معترض میگوید: درمجموع بالای هشتصد خانواده آواره ا ز ولایتهای مختلف که دراثر تحولات سال گذشته از کشور متواری شده و بیسرنوشت در بخشهای مختلف پاکستان زندگی مینمایند اکنون برای داد خواهی مدت شش ماه میشود که در این میدان زیر خیمهها نشسته به نسبت بی توجهی نهادهای ملل متحد سازمانهای دفاع از حقوق بشر و کشورهای اروپایی دست به اعتراض زده خواهان انتقال شان به یک کشور امن میباشند که دراین فصل؛ تمام خیمه نشینها بخصوص کودکان بیشتر متضرر میگردد.
جهانگیر جوان نماینده پشین مردم بغلان درشورای ولایتی؛ که یکی از اعضای بورد رهبری خیمه نشینهای معترض میباشد میگوید: علاوه بر گرمی؛ نبود مرکزهای آموزش؛ امراض فصلی و نبود درمانگاه معیاری؛ سرگرمیهای سالم؛ غذای مقوی خطر تصادف موتر؛ آسیبها و چالشهایی اند که کودکان خیمه نشین را تهدید مینماید.
حیات الله و عباس که باشندگان ولایتهای شمالی افغانستان میباشند جلوی خیمهای کهنهشان نشسته، گرم قصههای وطنی هستند؛ حیات الله میگوید: چهل وپنج ساله است ولی سنگینی فقر؛ آوارگی و بیسرنوشتی بالایش اثر گذاشته و چهرهاش مرد شصت ساله را نشان داده و از گرمی عرق پیشانیاش را پاک کرده میگوید، شغل دولتی داشته ولی از نوعیت (شغلش خودداری مینماید) گفت: دارای سه فرزند است که دو فرزند اش بزرگ بوده و یکی از فرزندانش در افغانستان دانش آموز صنف دوم مکتب خصوصی بوده ولی در اینجا (پاکستان) بیش از یکسال میشود بیسرنوشت و از آموزش بازمانده است.
عباس که با ریش ماش و برنجیاش؛ خود را به چمن یک پهلو تکیه داده گفت: دارای دو فرزند میباشد؛ دخترش در افغانستان صنف سه بوده ولی فعلا بیسرنوشت بوده و از روز تا بیگاه شوخی مینمایند به گفته عباس علاوه بر نبود تعلیم؛ مرض حساسیت در برابر گرمی وگزیدن پشه نیز کودکان را دراین میدان از بین برده است که تا هنوز سه بار به داکتر برده ولی بازهم خوب نشده است وقتی گرمی میشود چنان در بدن کودکان دانههای خورد سرخ رنگ پدید میآید که ازخارش توان حوصله را ندارند.
محمد نبی که با خانواده اش در خیمه کهنه؛ کنار ساختمان مجلل پرس کلیب؛ زندگی مینماید دختر دو ساله اش را که موی طلایی رنگ دارد در بغل گرفته زهر خنده کرده میگوید: والله شش ماه میشود زیر باران وگرمی با خانواهام هستیم هیچ کسی به داد ما نرسیده؛ چهار اولاد خردسال دارم از اینکه خیمه ما در کنار جاده عمومی قرار دارد؛ روزها فقط تا بیگاه اولادهای خود را هوش (کنترول) مینمایم که زیر موتر نشود به گفته محمد نبی یک هفته پیش کودک همسایه اش را موتر زیر گرفت ولی خوشبختانه از بین نرفت و حالا در شفاخانه است.
نجیبه دختر خردسال که حدود هشت سال عمر دارد با لباسهای کهنه؛ دور تر از خیمه که زندگی مینمایند زیر دیگدان آتش نموده و چای صبح را جوش میدهد؛ دود و سیاهی آتش به صورت و موهاییش نشسته گفت: درافغانستان دانش آموز صنف اول بوده ولی حالا از درس محروم میباشد، نجیبه که با نوک زبانش گپ میزند وگاهی اندک خجالت شده دستش را به صورتش گرفته میگوید: دلش به هم صنفیهایش میسوزد و دنبال مکتبش دیق شده در حالیکه با دست راستش آتش را شور میدهید با زبان شرین و کودکانهاش دعا میکند: خدا ای طالب را گم کند که دوباره به مکتب خود بروم؛ با صدای مادر نجیبه که از زیر خیمه صدا کرد نجیبه چای جوش کد ما هم بلند شدیم نجیبه ماند و چای جوش دادن!
داکتر محمد بشیر امینی مسوول درمانگاه کمپ میگوید: این درمانگاه هیج نوع امکانات درمانی نداشته و فقط برای مصروفیت و دلخوشی مریضها میباشد وی تایید میکند: کودکان در تهدید خطر امراض گوناگون قرار دارد از جمله آفتاب زدگی؛ حساسیت جلدی در برابر گرمی؛ سینهبغل؛ اسهال و سایر امراض که از تجمع وکثرت انسان ها بوجود میآید نخست به سراغ کودکان که آسیب پذیرترین بخش جامعه انسانی میباشد میرود.
به گفته داکتر امینی: آب و هوای کشور پاکستان به خصوص اسلامآباد مرطوب است و طبعیت آن بارانی که امسال در فصل تابستان باران زیاد بارید وقتی باران میبارد هوا طبعا سرد میباشد وقتی بارش متوقف میشود دوباره هوا گرم میگردد لذا کودکان به مرضهای موسومی که ناشی از سردی و گرمی هوا میباشد، مصاب میگردند.
داکتر بشیر گفت: یکی دیگر از عامل که کودکان را تهدید مینماید، رفت وآمد وسایط نقلیه از جادههای بزرگ چهار اطراف کمپ آوارگان میباشد که سه روز پیش یک مادر وکودکش را موتر زیر گرفت که خوشبختانه حادثه عمیق نبود و درمانگاه با امکانات اندک که داشت درمانهای اولیه را انجام داده بعد به بیمارستان انتقال داد.
محمد اسماعیل نظری آگاه امور اجتماعی که خود یکی از آوارههای زیر خیمه میباشد باور دارد بدترین ضربه که کودکان کمپنشین میبیند اثر روحی و روانی میباشد بخاطریکه وقتی کودکان در اطراف خیمههای کهنه و پاره خویش ساختمانهای مجلل؛ موترهای مدل بالا را نگاه مینمایند و یا هر صبح میبیند که دانشآموان مکتب (که هم سن وسالی شان هستند) در مقابل مکتب از موتر پیاده میشوند و یا با لباس نو و کیف مکتب پیاده به سوی مکتب میروند نا خودآگاه به روان کودان بیسرنوشت کمپ اثر سو میگذارد.
به گفته اقای نظری: وقتی کودکان آواره توان خرید یک آیسکریم؛ کیک و حتی توپ فوتبال را ندارند ولی درمقابل چشمشان خانوادههای پاکستانی با موترهای مدرن آمده از مغازهها اشیای قیمتی؛ ایسکریم و… میخرند روح و روان کودکان مهاجر متاثر و ناآرام میگردد لذا بالای روان اطفال اثر ناگواری میگذارد.
ازهمه بدتر و شرمآورتر اینکه حلقه از نام آوارگان مسقتر درکمپ سو استفاده کرده ازمدت زمانی از شماری نهادها بنام بیجا شدهها امکانات که بدست میآوردند به جای که به خانواده های آواره بخصوص کودکان مهاجر که اکثریتشان از سوی تغذی رنج میبرند بدهند، بینشان تقسیم وحیف و میل میکردهاند.
یک منبع که نخواست نامش گرفته شود گفت: همین اکنون حلقه مشخص شده و چهرهها آشکار گفتگو جریان دارد تا اسناد مکمل گردد و بعد با تمام خیمهنشینهای آواره شریک ساخته میشود. به گقته آن منبع در یکی از بخش کمکها چند دانه مرغ پخته را که حق آوارگان بود در خیمه پنهان کرده بودند ولی از ترس مردم استفاده نتوانسته سرانجام گوشتها پوسیده شده به اشغالی انداخته بودند و دهها مورد دیگر که کار روی آن جریان دارد.
در ۲۴ اسد سالپار مطابق ۱۵ اگست ۲۰۲۱میلای با سقوط نظام جمهوریت هزاران خانواده از اثر ترس و وحشت طالبان از کشور به کشورهای همسایه وشماری هم با هواپیماهای کشورهای خارجی به اروپا متواری شدند که به گفته نهادهای ملل متحد بیش از دوصد وپنجاه هزار خانواده به جمهوری اسلامی پاکستان آواره شده و منتظر رفتن به کشورهای اروپایی میباشند به گفته آوارگان از مدت یک سال بدین سو هیچ نهادی به داد آنها نرسیده اند.